برای تنها ستارهی آسمان بی ستاره ام
...آنگونه که نیلوفر،دخترتازه بالغی که دوستش داشتم،دیوان حافظ رابه دوپستان لطیف سایه دارش میفشردومژگان بلندسیاهش رابرهم مینهادتافال بگیردکتاب را با تفال گشودم.دویال کتاب راچون دوبال پرندهی اسیری گرفته بودم...
(قطعه ای ازداستان کوتاه کابوس)